دفتر سرنوشت
سهشنبه 28 آبانماه سال 1387 15:03
واما ورق میزنم آنچه دردفتر سر نوشتم ثبت شده است می خوانم آنچه را که باید خواند می گوید برو ولی به کجا آنجایی که گیتی بر من تنگ و تار است چه کنم که آن بر من می خواهد می روم می روم می روم و آنگاه می رسم به آنجایی که ناگهان برق نگاهش قلبم را لرزاند آتش گرفتم هستی ام را سوراند آن اولین عشق فقط هوس نیست وقتی که دیدم این دل...